دهی از دهستان حومه بخش گاوبندی شهرستان لار، واقع در 8 هزارگزی باختر گاوبندی، کنار راه شوسۀ سابق بوشهر به لنگه. جلگه، گرمسیری و مالاریایی است. دارای 357 تن سکنۀ فارسی زبان. آب آن از چاه و باران تأمین می شود. محصولات آنجا غلات و خرما و شغل اهالی آنجا زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی از دهستان حومه بخش گاوبندی شهرستان لار، واقع در 8 هزارگزی باختر گاوبندی، کنار راه شوسۀ سابق بوشهر به لنگه. جلگه، گرمسیری و مالاریایی است. دارای 357 تن سکنۀ فارسی زبان. آب آن از چاه و باران تأمین می شود. محصولات آنجا غلات و خرما و شغل اهالی آنجا زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
طنبوری راگویند که بدان سه تار بسته باشند. (برهان). ساز سه تار. (فرهنگ رشیدی). ستار. (ناظم الاطباء) : گرم ساز یکتا زنی یا دوتایی دراندازمت کز سه تا میگریزم. خاقانی. نوای باربد و ساز بربط و مزمار طریق کاسه گر و راه ارغنون و سه تا. خاقانی. این دل همچو چنگ را مست و خراب و دنگ را زخمه بکف گرفته ام همچو سه تاش میزنم. مولوی (از فرهنگ رشیدی). ، بازی نرد که سه کعبتین بازند. (فرهنگ رشیدی) : از نردسه تا پای فراتر ننهادیم هم خصل به هفده شد و هم داو سر آمد. سوزنی. ، سه ته که ستو گویند. (فرهنگ رشیدی) ، (عدد توصیفی). سه واحد و سه عدد. (ناظم الاطباء) ، سه پیاله که به تازی ثلاثۀ غساله گویند و حکیمان نهار خورند تا غسل معده از فضلات کند. (فرهنگ رشیدی) : محبانه دعایی کرد خواهم حکیمانه سه تایی خورد خواهم. حکیم نزاری قهستانی (از فرهنگ رشیدی)
طنبوری راگویند که بدان سه تار بسته باشند. (برهان). ساز سه تار. (فرهنگ رشیدی). ستار. (ناظم الاطباء) : گرم ساز یکتا زنی یا دوتایی دراندازمت کز سه تا میگریزم. خاقانی. نوای باربد و ساز بربط و مزمار طریق کاسه گر و راه ارغنون و سه تا. خاقانی. این دل همچو چنگ را مست و خراب و دنگ را زخمه بکف گرفته ام همچو سه تاش میزنم. مولوی (از فرهنگ رشیدی). ، بازی نرد که سه کعبتین بازند. (فرهنگ رشیدی) : از نردسه تا پای فراتر ننهادیم هم خصل به هفده شد و هم داو سر آمد. سوزنی. ، سه ته که ستو گویند. (فرهنگ رشیدی) ، (عدد توصیفی). سه واحد و سه عدد. (ناظم الاطباء) ، سه پیاله که به تازی ثلاثۀ غساله گویند و حکیمان نهار خورند تا غسل معده از فضلات کند. (فرهنگ رشیدی) : محبانه دعایی کرد خواهم حکیمانه سه تایی خورد خواهم. حکیم نزاری قهستانی (از فرهنگ رشیدی)